مسئله حاشیه نشینی بی هویتی است

۲۶ مرداد , ۱۳۹۵ گفت‌و‌گوها

مسئله حاشیه نشینی بی هویتی است

مهندس سید مهدی میرفندرسکی، عضو گروه تخصصی شهرسازی شورای مرکزی سازمان نظام مهندسی ساختمان:

مسئله حاشیه نشینی بی هویتی است

گفت و گو و عکس:دنیاعباسی کسبی

مقدمه:

حاشیه نشینی داراي ابعاد مختلف اجتماعی، اقتصادي و فرهنگی است و پیامد هاي فردي و اجتماعی بسیاري دارد.حاشیه نشینی اکنون به يک مساله اجتماعی بسیار مهّم ايران تبديل شده است. بنا به آمارهاي رسمی اسکان بشر سازمان ملل اکنون حدود يک میلیارد از جمعیّت شهري جهان در مناطق حاشیه زندگی می کنند . در گزارش چالش هاي آلونک نشینی در سال ۲۰۰۳ آمده است حداقل ۲۵ درصد سکونتگاه هاي جهان به عنوان آلونک طبقه بندي می شوند.حال باتوجه به مسائل و مشکلات حاشیه نشینی گفت و گویی داشتیم با جناب آقای مهندس سید مهدی میرفندرسکی، عضو گروه تخصصی شهرسازی شورای مرکزی سازمان نظام مهندسی ساختمان و در خصوص این پدیده و راه حل های آن را جویا شدیم.

-باتوجه به اینکه یکی از مشکلات امروزی شهرها، مسئله حاشیه نشینی است. شما ساماندهی آن را چگونه ارزیابی می کنید؟

ساماندهی حاشیه شهر و حاشیه نشینی یک مقوله آسیب شناسانه است و با سکونتگاه های غیر رسمی تفاوت دارد. ما باید تلاش کنیم به تدریج از واژه حاشیه نشین استفاده نکنیم چرا که ساکنین این مناطق از جنس ما هستند و مالیات داده و حق ریشه دارند. بنابراین نباید رویکرد ما نسبت به حاشیه نشینی همراه با رویکرد طرح‌های جامع و توسعه باشد، زیرا شأن حاشیه نشینی با مسئله توسعه یکی نیست. در واقع در حاشیه نشینی ما به دنبال پیدا کردن راه حلی برای معضلات اقتصادی و به ویژه مسائل مدیریتی هستیم. در مطالعات و بررسی هایی که انجام گرفته باید دانست که پیش از آنکه مسئله ای کالبدی و توسعه ای باشد ، مسئله حاشیه نشینی  بی هویتی است. در واقع حاشیه نشینان مورد قبول دستگاه حاکم نیستند و کسی آن‌ها را به بازی نگرفته ومتاسفانه مورد سیما و مخاطب دولت قرار ندارند. در حاشیه نشینی ما شاهد مسائل مختلفی مانند بد مسکنی و زاغه نشینی هستیم که جزء عارضه‌های فیزیکی قابل لمس در حاشیه نشینی است. حاشیه نشینی دارای یک لایه زیرین نیز است که ما آن نمی‌بینیم و در واقع بعضی افراد به خاطر شأن و منزلت خود، زندگی خویش را در روال حاشیه نشینی شکل نمی‌دهند.

بنابراین اولین کاری که ما در مطالعات تحت عنوان راهبردی ساماندهی حاشیه شهر مشهد انجام دادیم این بود که این پارادوکس را معرفی کردیم و ریشه‌های آن را بدست آوردیم.

-در اینجا پارادوکس حاشیه نشینی به چه معنایی است؟

پارادوکس به این معنا که شما با یک مقوله توسعه‌ای بی‌رویه غیرمجاز و غیرقانونی روبرو هستید که اگر آنها را در محدوده خویش بیاورید به آنها خدمات بدهید به نوعی حاشیه نشینی را تشدید کرده اید. از سوی دیگر حاشیه نشینان انتظارات و توقعاتی دارند که ما باید پاسخگوی آنها باشیم.

بنابراین رویکرد و فرآیند برنامه‌ریزی توسعه با رویکرد و برنامه‌ریزی ساماندهی حاشیه شهر تفاوت دارد.

-شما رویکرد کنونی طرح های جامع وتفصیلی را چگونه ارزیابی می کنید؟

رویکردی که در طراح های جامع و تفصیلی وجود دارد بیشتر توسعه ای و آمایشی است. درواقع یک برنامه ریزی خطی است که اهداف را تعریف کرده و وضع موجود را ارزیابی می کنند و در نهایت برای اجرا به حوزه‌های مختلف برده می شود و بار مالی آن هم به گردن شهرداری‌ها است. متأسفانه به همین دلیل اگر یکی از این رویکرد انجام شود دیگری انجام نمی‌شود. حال اکثر طرح‌های ما به دلیل نبودن استراتژی درست یا نداشتن منابع مالی و یا عدم توجه به وضع موجود همیشه نیمه تمام است.

همچنین رویکرد برنامه ریزی راهبردی که حدوداً از سال‌های ۷۵ یا ۸۰ بر اساس توصیه‌های سازمان جهانی متروپلی توسعه پیدا کرد متأسفانه در دامن وزارت مسکن و شهرسازی رفته و تبدیل به برنامه‌ریزی راهبردی -ساختاری که نه قابل اجرا است و نه قابل توسعه تبدیل شده است. آن چیزی که در برنامه ریزی راهبردی در حال حاضر وجود دارد، برگرفته از مدیریت استراتژی است که در بخش صنعت بوده و فردی این را به برنامه راهبردی برای ساماندهی و توسعه از منظر آسیب شناسی و از منظر ارائه راهکار و اجرا تبدیل کرده است. ما در برنامه ریزی راهبردی، هم به برنامه‌های بلند مدت و هم برنامه‌های کوتاه مدت نیازداریم. بنابراین به جای اینکه فرآیند برنامه ریزی راهبردی خطی باشد دایره‌ای و حلزونی است. یعنی خود در آن واحد ضمن تعریف راهبرد باید به اجرا برسد. خیلی از طرح‌های ما عملاً از نظر آسیب شناسی به این نمی‌رسد چون شرایط جوری نیست که برای اوضاع بهتر بتوان صبر کرد. در فرآیند مطالعات راهبردی نگاه آسیب شناسانه این بود که اول ریشه یابی کنیم که حاشیه نشینی از کجا شکل گرفته است و مؤلفه‌های ایجاد حاشیه نشینی چیست؟ همه در ابتدا فکر می‌کردند که حاشیه نشینی محصول مهاجرت است و این تفکر کاملا صحیح بود. در واقع عدم تعادل ، نابرابری شرایط خدمات و توسعه و همچنین مسائل اقتصادی سبب شد تا طی چندین سال گذشته یعنی از سال ۵۵ که طرح‌های جامع و تفصیلی ما به وجود آمد و عوامل شهرنشینی را ایجاد کرد، میزان ضریب شهرنشینی ما برخلاف روستا نشینی بالا رفت که در پی آن شاهد هجوم مهاجرین روستانشین به مرکز شهرها بودیم.

-آیا می توان جلوی مهاجرت روستائیان به مراکز شهری را گرفت؟

نه خیر، باید گفت که هیچ کس و در هیچ کجای دنیا نمی‌توانداین ادعا را داشته باشدکه توانسته ایم جلوی مهاجرت روستائیان به مراکز شهری را بگیریم. اما روند این مهاجرت از سالهای ۵۵ به بعد یک روند پلکانی و منظم بوده است یعنی روستاها به شهرهای کوچک، شهرهای کوچک به شهرهای متوسط و شهرهای متوسط به شهرهای بزرگ تبدیل شده اند و این مهاجرین وارد هر شهری که می‌شدند اصولا هدف‌ها و هزینه‌های خاص خود را داشت.

ما در بررسی های خود متوجه شناسایی گروه های هدف نیز شدیم .این گروه های هدف که دارای ریشه روستایی هستند زمانیکه وارد شهر و حاشیه شهر می‌شوند کنش‌های خود را از دست می‌دهند و تبدیل می‌شوند به نهادهایی که از لحاظ ارزشی اصلاً قابل مقایسه با جایگاه قبلی خویش نیستند. برای مثال در مطالعاتی که اطراف شهر مشهد داشتیم معلمی را مشاهده کردیم که از نهبندان به مشهد آمده بود و مواد مخدر می‌فروخت که حقیقتا جز مشکلات این گروه است یا در این مناطق حاشیه ای خانه‌هایی ساخته شده که وقتی بولدوزر آنها را تخریب می کند در ابتدا آن خانه حدود پنج متر راه رفته و بعد تخریب می شود. این مسائل مشخص می‌کند که جایگاه مطالعات حاشیه نشینی در یک پهنه بسیار گسترده است که هم از نظر ساختاری و هم از لحاظ استراتژی باید به آن توجه کنیم.

-حال با توجه به حساس بودن مسئله حاشیه نشینی ، به نظر شما برای داشتن نگاهی آسیب شناسانه دراین موضوع چه راهکاری وجود دارد؟

مهم‌ترین بحث این است که برای نگاه آسیب شناسانه در بحث حاشیه نشینی ابتدا باید یک الگوی ساماندهی تعریف کنیم. ساماندهی هم به معنای ارتقای وضعیت درآمدی، اجتماعی و هم به معنای توسعه است. آن چیزی که حاشیه نشینان می‌خواهند این است که ما آنها را به رسمیت بشناسیم. بنابراین موضوع در اینجا مدیریتی است. از نظر فیزیکی به مکانی حاشیه گفته می شود که خارج از محدوده خدماتی شهر (محدوده قانونی) قرار بگیرند که در طرح‌های جامع به صورت مناطق توسعه آینده پیش بینی می‌شوند که با رشد تدریجی شهر و بر حسب دوره‌های مختلف وارد محدوده شهر می‌شوند. تکلیف این لایه مشخص است و بر اساس طرح مصوب هسته‌های روستایی آنها با رشد نرخ منظمی به تدریج وارد محدوده می‌شوند و شهرداری موظف است خدمات لازم را به آنها بدهد. اما متأسفانه بسیاری از آنها دارای رشد جمعیت بسیار بالایی هستند و کنترل زمین و اراضی کشاورزی اطراف آنها بسیار مشکل است. امروزه طرح‌هایی تحت عنوان طرح یکپارچه کردن زمین‌ها و اراضی و ایجاد یک نوع مدیریت خودکفا که به عنوان محلات خودیاری یا شوراهای محلی خودکفا که از توصیه‌های بانک جهانی است داده شده است. البته نهادهای غیردولتی و مشارکتی وجود داردکه به وسیله خود مردم هزینه‌ها و عوارض آن پرداخت می شود ولی شهرداری خدماتی در پایین ترین حد استانداردها می‌دهد که مسلماً این نوع خدمات خدماتی در سطح بالای شهر نخواهد بود.

 

مثال دیگر در لایه بعدی خواهد که این منطقه بعد از محدوده خدماتی تا محدوده حریم شهر توسعه پیدا می‌کند. هرچه به شهر نزدیک‌تر می شویم جایگاه حلقه دوم خطرناک‌تر است. اکثراً این مراکز جمعیتی از نظر اجتماعی ناهنجاریهای بسیار بالا و متمرکزی دارند و عملاً از خدمات داخل شهرها استفاده می‌کنند و دولت هیچگونه مدیریتی برای آنها ندارد و اینها هسته‌های جمعیتی هستند که در مرکز آمار حتی دارای کد هم نیستند. در واقع اینها مالکینی بودند که زمین‌ها را قطعه قطعه کردند و یک نوع شهرک‌ها و مراکز جمعیتی بوجود آوردند که این شهرک ها دارای رشد بالایی مانند نرخ رشد جمعیت ۲۵ درصد تا ۳۰ درصد هستند.

-برای ساماندهی این لایه دوم چه راهی وجود دارد؟آیا پس از لایه دوم بخش سومی نیز وجود دارد؟

براساس نگاه آسیب شناسانه برای ساماندهی لایه دوم، یکی از راهکارها ایجاد کمربند است. در کلانشهرها ایجاد کمربند سبز نه تنها به منظور کنترل مسائل زیست محیطی و فیزیکی طرح جامع، بلکه مهم ترین نقش جلوگیری از توسعه و روند قشر دوم یا حاشیه است. مهم‌ترین نقش آن است که بخشی از خدماتی که در داخل طرح جامع، زمین بر خواهد بود و ما زمین کافی برای آنها نداریم. این خدمات را به حاشیه انتقال دهیم؛ مانند: انبارها، پادگان‌ها، ترمینال‌ها و …

همچنین در ادامه باید از لایه سومی نیز یاد کنم. بخش سوم بعد از کمربند سبز تا حریم محدوده شهرها قرارگرفته که این لایه بخشی روستایی است که بسیار پر جمعیت است. در اینجاباید چند روستایی راکه زمینه ایجاد شهرهای وابسته و کوچک را دارندانتخاب کنند. یعنی ایجاد شهرداری‌های خودکفا یک مقوله‌ای است که در نظام تعریف قانون ماده ۲ تقسیمات کشوری هم دیده شده است.

به طور کلی باتوجه به اهمیت لایه و بخش سوم ،متاسفانه در طرح‌های جامع و منطقه‌ای به خصوص در مطالعات مجموعه شهرهای ما عملاً به این لایه نپرداخته اند. بنابراین نگاه مدیریتی به این لایه سوم که تعداد روستاهای بسیاری را شامل شده باید انتخاب خوبی در ایجاد شهرداریهای مستقل و خودگردان شود. همچنین چنانچه شهرهای جدید ایجاد شود خود این شهرها چند روستا و شهر کوچک را سرپرستی می‌کنند و عملاً بخشی از شرح خدمات به آنها منتقل می‌شود. در واقع نگاه عقلایی از منظر برنامه‌ریزی استراتژی یک نگاه سیستمی است؛ یعنی سیستمی داریم به نام شهر و محدودهای اطرافش که مثل حلقه‌های متحدالمرکز از مرکز لایه به لایه انطباق داده شده و هر چه دورتر می رویم نگاه منطقی و هر چه به مرکز بیاییم یک نگاه اجتماعی و مدیریتی صورت می گیرد. در این لایه ایجادNJOها بسیار مهم است. می‌توان ستادهای عمران تشکیل داد تابتوان این کارها را انجام داد. اما متأسفانه دولت دنبال این موضوع نیست. ما باید روستاها ، شهرها، هسته‌های شهرهای خودکفا و شهرهای وابسته را شکل دهیم. در واقع به دلیل آنکه اینها را نداریم حاشیه نشینی شکل می گیرد.

-بنابراین به طور کلی برای حل مشکل حاشیه نشینی چه راهکاری وجود دارد؟

نقص بزرگ طرح‌های جامع این است که به مسئله حاشیه نشینی و نگاه آسیب شناسانه آن بی‌توجهی کرده اند. بنابراین باید نگاه الگوی توسعه ساماندهی ساختاری- عملکردی باشد. در بعضی از شهرها مهاجرت از درون به بیرون است. مثلادرشهر تبریز حاشیه نشین ها اکثراً از شهر تبریز بودند. بنابراین نمی‌توانیم الگوی مشهد را برای تبریز پیاده کردیا مثلا مشکل تهران هم بی هویتی است. مسئله چهاردانگه و منطقه ۲۲ عملاً بی هویتی است. بنابراین نگاه الگوی ساماندهی شهرها قبل از اینکه نگاه توسعه و عمران باشد نگاه مدیریتی است. اول باید روستاها و مراکز جمعیتی را دارای هویت کنیم بعد به شهرداری، بنیاد مسکن، فرمانداری و استانداری برای مدیریت بسپاریم. لذا نگاه عاقلانه این است که ما به حاشیه نشینی به عنوان یک تهدید نگاه نکنیم بلکه آن را تبدیل به فرصت کنیم. مشکل ما این است که قبل از اینکه طرح‌های راهبردی را به تصویب برسانیم و سندهای تحلیلی را از جایی برداشت کنیم، فوراً طرح‌های تک بنا و ساختمانی در دستور کار خود قرار می دهیم. باید نگاه آماده سازی به بافت فرسوده داشت.

منبع:نشریه شمس شماره۱۰۷

, ,


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *