شبی برای استاد اسماعیل کهرم

۲۹ مرداد , ۱۳۹۶ گزارش‌ ها

شبی برای استاد اسماعیل کهرم
حدود چهارو اندی سال پیش ، یادآور اوج نگرانی های زیست محیطی و از دست دادن هر روزه تالاب ها و جنگل های این مرز و بوم و دلواپسی هایی دردناک از مرگ تدریجی دریاچه ارومیه که آن روزها نامش با تیغ بغضی در گلو همسفر می گشت همراه بود . حال با آن شرایط بحرانی اگر در جایگاه خبرنگار به دنبال پاسخ سوالات خویش در حوزه محیط زیست این سرزمین بودی به طور حتم باید به دیدار استادی دلسوخته که سالها عمر خویش را فداکارانه صرف آموزش و پژوهش و آبادانی این آب و خاک کرده بود رفته با از وی جویای شرایط زیست محیطی کشور میشدی…

حدود چهارو اندی سال پیش ، یادآور اوج نگرانی های زیست محیطی  و از  دست دادن  هر روزه تالاب ها و جنگل های این مرز و بوم و دلواپسی هایی
دردناک از مرگ تدریجی  دریاچه ارومیه که آن روزها نامش  با تیغ بغضی  در گلو همسفر می گشت همراه بود  . حال با آن شرایط بحرانی اگر در جایگاه خبرنگار  به دنبال پاسخ سوالات خویش در حوزه محیط زیست این سرزمین بودی به طور حتم باید به دیدار استادی دلسوخته که سالها عمر خویش را فداکارانه صرف آموزش و پژوهش و آبادانی این آب و خاک کرده بود  رفته با از وی جویای شرایط زیست محیطی کشور میشدی…

با همین دغدغه، ما نیز  همان سالها گفت و گویی داشتیم با استاد اسماعیل کهرم که خوب به خاطر دارم که مانند پدرو استادی  دلسوز باصبر وشکیبایی پاسخگوی سوالاتمان بودند و در همان سالها به شکل ویژه در هفته نامه اطلاعات هفتگی به چاپ رسید و مورد استقبال دوستداران محیط زیست قرار گرفت …

حال با توجه به دغدغه ها  و دلسوزی های پدرانه ای که از استاد کهرم برای زیست بوم ایران سراغ داشتیم باخبرشدیم که کانون زبان فارسی و شبهای بخارا ، هفدهم تیرماه امسال را به شب اسماعیل کهرم اختصاص داده اند تا یادآوری و پاسداشته شود تلاش ها ی خسته گی ناپذیر ومقام علمی ایشان  از سالهای دور تا به امروز.

ما نیز برای تکریم تلاش های ایشان به شب اسماعیل کهرم رفتیم و در بدو ورود با استقبال و مهمان نوازی  استاد روبرو شدیم  .

سالن مراسم پر بود از اساتید ، دانشجویان  و فرهیختگان و  دلسوختگان این  سرزمین که از راه های دور و نزدیک آمده بودند تا از اسماعیل کهرم بگویند و بشنوند…

در این مراسم دکتر سید محمد مجابی معاون سازمان حفاظت محیط زیست بر عشق اسماعیل کهرم به طبیعت تاکید کرد و گفت  : استاد کهرم دانشمند، سخنور و انسان فرهیخته ای است که عاشق طبیعت بوده  به میهن خویش  عشق می ورزد و  انسان خدومی که در کنار همه این صفات نیک ،  فعال بوده  تا بتواند اثرگذاری مثبت  باشد.

وی تصریح کرد:  استاد کهرم در ده ها جلسه که برای تنظیم سیاست های کلی محیط زیست برگزار شد همراه حضور داشتند و نیز  در برنامه ششم در بند بند آن برنامه ما همواره جویای نظر ایشان بودیم.

همچنین در این مراسم محمد درویش مدیرکل مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست گفت: اواسط دهه هفتاد بود که با همکارانم در باغ ملی گیاه شناسی نشسته بودیم و به عنوان پژوهشگران منابع طبیعی بسیار ناراحت بودیم که استاندار وقت گیلان یک رویشگاه ارزشمند منابع طبیعی گیلان را به شهرکی صنعتی اختصاص داده است، همانجا پیشنهاد کردم باید از افرادی مثل اسماعیل کهرم استفاده کنیم.

وی ادامه داد: اگر کهرم نخستین چهره محیط زیستی است که در برنامه های مجله بخارا در کنار بیش از ۲۰۰ قله رفیع ادبی و هنری مورد تمجید و تحسین قرار گرفته،  به این دلیل است که مردی از جنس مردم است و می داند چگونه باید مشکلات را به مردم منتقل کند.

وی در پایان گفت:کهرم بود که یادمان داد اگر بختگان برود بخت از ایران می رود و اگر پریشان خشک شود پریشان حالی ایران را می گیرد. قدردانی از این بزرگان رسم خوبی است به ویژه وقتی که در میان ما حضور دارند. جامعه ای که قدر بزرگانش را بداند هیچ گاه هیچ ماهی در آن سرزمین بی آب نخواهد ماند.

در ادامه میترا حجار که در مراسم «شب اسماعیل کهرم» حاضر شده بود  گفت: اسماعیل کهرم نه تنها یک متخصص که فردی بسیار خوش سخن است و اگر امشب اینجا خودش صحبت کند همه ما این مراسم را به یاد خواهیم داشت.

این بازیگر سینما افزود: هر بار که استاد کهرم سخنرانی می کند جملات خاصی را می گوید که ناگهان چند ماه بعد به یاد شما می آید و الهام بخش شما می شود.

سخنران پایانی مراسم نیز استاد اسماعیل کهرم بود که مانند همیشه از دغدغه های آموزشی و فرهنگسازی برای پاسداشت محیط زیست گفت.

ابتدا دکتر کهرم ضمن قدردانی از حضور نخبگان، مقامات، هنرمندان و فرهیختگان در مراسم شب اسماعیل کهرم  یادآور دوران کودکی خویش شد وتاکید کرد :

من کودکی شیرین خوبی داشتم، دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشتم و به دانشگاه شیراز رفتم که دانشگاه خوبی هم بود، اما بعد از سربازی و فارغ التحصیلی در بانک مشغول شدم؛ با این حال من روحیه ای بیابانی داشتم و وقتی با قطار به مشهد می رفتیم، همیشه می خواستم بدانم پشت آن کوه ها چیست. مرحوم ایرج افشار هم چنین خصلتی داشت و امشب من ایرج افشار را می بینم که در میان ما حضور دارد و اگر زنده بود همین امشب می رفتیم و از جاهایی که دیده ایم با هم صحبت می کردیم.

وی ادامه داد: سازمان محیط زیست می خواست ما را به عنوان پرنده شناس استخدام کند. شغل پرنده شناسی را گرفتم و از آنجا بود که رفتم پشت آن کوه ها را دیدم و زندگی ام آن چیزی که می خواستم، شد. پرنده شناسی تنهاترین شغل جهان است، حتی فسیل شناس می تواند هنگام جستجو حداقل ترنم کند ولی با پرنده حتی زیر لب هم نمی توانی بخوانی، باید عضوی از طبیعت شوی، بیصدا باشی و با نسیم همراه شوی.

کهرم توصیه کرد: پیشنهاد من به شما این است هر کاری که می کنید مهم این است که آن را خوب انجام دهید. مهم نیست چه کاره باشید، مهم این است که کارتان را به درستی انجام دهید. برای سرشماری پرنده به یکی از استان ها رفته بودیم، میش مرغ که سنگین ترین پرنده پروازی است و ۲۲.۵ کیلوگرم وزن دارد که رکوردی جهانی است در یک گله ۳۰-۲۰ تایی از بالای سر ما پرواز کرد و سایه شان روی زمین افتاد، پیش مدیر کل که رفتیم به ما فهرستی داد که هر ماه این تعداد را دیده ایم، اما تعداد اعلامی شان عجیب بود. یکی از شکاربان ها مرا شب به خانه اش برد، برای من تار نواخت و گفت ما مهمترین کار جهان را نمی کنیم، اما ای کاش دستکم آماری که می دهیم وجدانی باشد، مدیرکل ما هر چه به شما گفت دروغ بود. به تهران که برگشتم موضوع را به آقای فیروز گفتم و عوضش کردند.

این پرنده شناس تاکید کرد: پرنده ها ساعت ۴ صبح بیدار می شوند و شما باید از ساعت ۳ صبح بروید با گونی استتار کنید و تلسکوپ بکارید و منتظر بنشینید. یک بار بعد از چنین انتظاری ساعت ۶ بعدازظهر که پرنده ای که به آن چکاوک آسمانی می گوییم از راه رسید.

کهرم توضیح داد: نر چکاوک آسمانی مثل همه پرنده ها آوازخوان است و ماده ها هنرهای دیگری دارند. این نر برای خود قلمرو درست می کند که حدود یک هکتار تا یک و نیم هکتار است، بعد در وسط این قلمرو بین ۸۰ تا ۱۲۰ متر عمودی بالا می رود و آنجا سرش را در جهت باد می گیرد و شروع می کند به خواندن، سرش حرکت نمی کند اما بدن دور سر می چرخد و پرنده در باد می خواند.

وی پس از آنکه صدای این پرنده را برای حاضران تقلید کرد، ادامه داد: هدف این پرنده آن است که صدایش به گوش یک ماده برسد، ماده این صدا را دریافت می کند و اگر صدای نر همچون محمدرضا شجریان شش دانگ باشد و به گوش ماده خوش بیاید، به سمت نر می رود و دوتایی با هم آوازخوانان روی زمین می آیند و می نشینند و به جایی که پرنده نر از قبل فراهم کرده می روند.

این پرنده شناس تاکید کرد: این دو پرنده جفت گیری می کنند و پرنده ماده که اندازه یک گنجشک است ۴ تا ۷ تخم به اندازه زیتون می گذارد و ۹ روز روی آن می خوابد تا ۴ تا ۷ بچه به اندازه نخود از آن درآید و چند روز بعد همین بچه ها پر می کشند. اگر این معجزه نیست پس چیست؟

کهرم خطاب به مادرش که در جمع حضور داشت، تصریح کرد: حفاظت این پرنده وظیفه ماست چراکه او حق دارد خانواده اش و بچه هایش را پر بدهد، حق حیات دارد و هیچکس حق ندارد به اینها تعرض کند. مادر من یک بار که من خروسی را اذیت می کردم نمازش را شکست و به من گفت چه می کنی؟ یک عابد هفتاد سال عبادت کرد و یک روز دید بچه ای پر مرغی را می کشد و نمازش را نشکست تا بگوید این کار بدی است. شب به خواب دید که تمام عباداتش به هدر رفته است.

وی هشدار داد: اگر پدر و مادر این وظیفه را انجام ندهد همان بچه که بزرگ شود از شیشه دودی ماشین آخرین سیستمش در جاده بهشت زهرا (س) پوست خربزه بیرون می ریزد. به نیریز رفته بودم که شهر پارک ملی بهرام گور است، دیدم محیط بانان حال خوشی ندارند، باخبر شدم که یک بی انصاف ۹ قوچ و میش را با گلوله زده بود و بعضی از میش ها حامله بودند. چنین فردی در چه خانواده ای بزرگ شده است؟

این پرنده شناس با بیان اینکه ما نیاز داریم پدر و مادرها به بچه هایشان محیط زیست را آموزش بدهند، گفت: من خوشبخت بودم که خانواده مهربانی داشتم، پدرم پیگیر تحصیلات ما بود و نتیجه آن شد که ما به علم روز علاقه مند شدیم. اگر من امروز افتخاری دارم بدون شک نتیجه القائات خانواده من است.

کهرم یادآوری کرد: من در همه کلاس هایم اول همه جلسات همیشه شاهنامه فردوسی و اشعار سعدی و حافظ را می خوانم، زیرا درخت وقتی قوی و تناور است که ریشه اش قوی باشد و اینها ریشه های ماست. ریشه را قوی کن، آن گاه درخت را جلوی باد و طوفان بفرست. چنین فردی هر جای دیگری که برود از سعدی و حافظ صحبت خواهد کرد.

وی در خاطره پایانی گفت: سال ۱۳۵۳ سه روز در هامون سرشماری کردیم و ۷۲۰ هزار پرنده را شمردیم، در همین هامونی که نصف آن اکنون خشک شده است. آن زمان هر کسی شغل من را می پرسید و جواب می دادم پرنده شناس، می گفت برادر اگر ساواکی هستی بگو. مادربزرگم می گفت برو مثل دیگر پسرهای خانواده یک کار درست و حسابی پیدا کن، این چه کاری است که همیشه در بیابانی، یک بار به او گفتم که تصمیم گرفته ام شغلم را عوض کنم، پرسید به سراغ چه کاری می خواهی بروی؟ پاسخ دادم خزندگان، گفت یعنی چه؟ پاسخ دادم مار وعقرب، خندید و گفت در همان کاری که هستی بمان و این طور شد که من مجوز پرنده شناسی را از مادربزرگم گرفتم.

عکس و گزارش:دنیاعباسی کسبی

منبع:۵۵آنلاین

http://55online.ir/news/%D8%B4%D8%A8%DB%8C+%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C++%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF+%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84+%DA%A9%D9%87%D8%B1%D9%85

, ,


پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *